آهه خدا از این پروژه متنفرم،البته بخاطر وجود تو نیست ، از این متنفرم که دو نفر که هم دیگر را نمی شناسند مجبور میکنند با هم در یک اتاق زندگی کنند،زیرا حریم خصوصی ما را از بین می برد
خب حالا تو/compiler باید میزدی.
خب من/compiler هستم لذا می خواهم بریم به پروژه و شروع کنیم.
خب در راه به من اصطلاحاً قهوه بخور ใหم آروم بیاد.
مقصد ما پروژه زندگی مشترک است،اما من می خواهم بدان چطور پروژه زندگی مشترک را شروع کنیم.
خب میخواهی با من زندگی کنی؟
خب من زیاد دیوانه نيستم که با هر کسی زندگی کنم پس باید ابتدا با تو صحبت کنم تا ببینم آیا با تو زندگی کردن خوب است یا نه.
خب من قبل از اینکه با کسی زندگی کنم باید چند QUESTION برای تو بپرسم. برhiba توی صفحه تعاملی ناتمام می ماند.
خب سوالم این است که آیا تو می خواهی با من زندگی کنی یا نه؟
خب من برای آهستین و پر انرژی بودن دوست دارم با کسی زندگی کنم،زیرا با کسی زندگی کردن بهتر است.
خب میخواهی با من زندگی کنی؟
خب با تو زندگی کردن خوب است،زیرا تو زیادی زیبا و لطیف هستی.
خب من می خواهم با تو زندگی کنم.
خب ما دو نفر می توانیم با هم زندگی کنیم.
خب من نتیجه پروژه راضی بود.
خب من هم خسته شدم میخواهم بخوابم.
خب من الان می خواهم بخوابم.
خب من الان می خواهم سکس کنم.
خب من هم میخواهم سکس کنم.
خب من در برابر پسران از حریم خصوصی خود مراقبت می کنم.
خب من هم در برابر پسران از حریم خصوصی خود مراقبت می کنم.
خب من می خواهم با بیکینی باشم.
خب من هم میخواهم با بیکینی باشم.
خب من توی اتومبیل خودم سکس می کنم.
خب من هم توی اتومبیل خودم سکس می کنم.
خب من الآن می خواهم سکس کنم.
خب من هم الآن میخواهم سکس کنم.
خب من می خواهم با تو سکس کنم.
خب من هم میخواهم با تو سکس کنم.
خب من می خواهم تو را بکشم.
خب من هم میخواهم تو را بکشم.
خب من می خواهم تو را بکشم.
خب من هم میخواهم تو را بکشم.
خب من می خواهم تو را بکشم.